مغروق کن در وسعت اندوه زیبایت مرا
دریا خودش گفت با شما من بی حدود میشوم
نجوای باران را دگر فهمیده ام این روزها
باران تورا میریزدو من از تو رود میشوم
این روز ها زیباتر از هر وجه تشبیهم شدید
من در تجسم های خویش هی نا وجود میشوم
کافر تر از اینم نکن دور از تو میدانی که من
ویران تر از کاشانه قوم ثمود میشوم
رضا مرادیان
درباره این سایت